پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و یکم
زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
عکسهایی را که فرستاده بود پاک کرد. وارد حافظهی گوشی شد تا از آنجا هم حذفشان کند. همان موقع برق قطع شد! سلنا جیغجیغکنان وسط سالن دوید و زمین خورد. چراغقوهی گوشی را روشن کرد تا جلوی راهش را ببیند. سراغ سلنا رفت و بلندش کرد. کودک لباسِ ثمانه را سفت چسبید! دنبال شمع کابینتها را زیر و رو کرد. اما پیدایشان نمیکرد. کمی طول کشید تا شمع پیدا کند! هنوز روشنشان نکرده بود که ساختم
آمینا
00یا خدا.خدایا دامون یا گرشا رو برسون الان میکشه دختره رو